Sunday, September 16, 2007

من يك ضعيف هستم


الان با هم هستيم ..آره گفته بودم هر از گاهي مي ياد و من رو خوشحال مي كنه ولي معمولا اين خوشحالي بيش از چهل و هشت ساعت دووم نمي ياره .....شايد فهميده اونقد دوستش دارم كه خيلي راحت مي تونه نسبت به كارهايي كه از طرف اون انجام ميشه و ناراحتم مي كنه چشم ببنده
مي خواد يه جوارايي بهم بفهمونه كه آره .... ضعيفم ...آره خوب ضعيفم...
اگه نبودم واسش دلم تنگ نمي شد
اگه نبودم واسش گريه نمي كردم
آره ضعيفم
اگه نبودم تحمل دوري شو داشتم
اگه نبودم تيغ نميزدم
اگه نبودم بارها نمي مردم
آره ضعيفم
اگه نبودم منتش رو نمي كشيدم
اگه نبودم خراب دوست و دشمن نميشدم
آره ضعيفم
آره بدم
آره كهنه ام
آره مرده ام
آره رفتني ام
آره آره آره آره
بهش بگين ضعيفم
بهم ميگه بيا قرار بزاريم با هم حرف نزنيم
ببينيم كدوممون زود تر خواهش مي كنه واسه حرف زدن
آره ضعيفم
آره خيلي خرابشم
مي تونه از من هر كاري بخواد
ولي
من چي؟
شايد تصورش هم تلخ باشه ولي
با منت با هام سكس مي كنه
حتما بايد يه چند دقيقه بميرم زنده بشم بعدا
بهش بگين ضعيفه
بهم بگين ضعيفم
كاش مي مردم
كاش جسارت صادق هدايت رو داشتم
كاش شهامت تنها موند رو داشت
با خودم
مي گفتم اون روز
اين وبلاگ با من به آخر نمي رسه
يه روز به يكي از شما ها يه ميل مي رسه
با يوزر و پسورد كه ميگه من ديگه نيستم
ميگه نمي خوام
نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام نمي خوام
به خدا به عيسي به مسيح به بودا به هيچي قسم .
دارم تموم مي شم
بهش بگين بخدا آدمم
دل دارم
چيكار كنم
بايد بريد ...ورفت
بايد دل كند و رفت
بزار يكي رو پيدا كنه كه قوي باشه ...بزار ما نباشيم
بمير ..مرگ بر تو
بمير هزاران بار اين دل رو شكستي
خودت بر خودت آرزوي مرگ كن شايد اجابت شد ضعيف
..
تو مرده اي
تو زنده نيستي اين يادت باشه
..
اين بار هم تو بايد بري جلو باهاش حرف بزني
خر
باعث شرم هر چي همجنسگراست
تويي
بمير بمير بمير بمير بمير بمير بمير بمير
مرگ بر تو مبارك

من يك همجنسگرا هستم

Friday, September 14, 2007

باهمه چيت دوستت دارم Last part

برگشتم خونه اعصابم داغون بود فكرم چند راه رفت
يا مامانم اينا پول رو كم گذاشتن
يا من گمش كردم و
يا نه.....افشين ندزديده
ياافتاده تو خونه يه جايي
.
.
.
برگشتم خونه نبود
مامانم پرسيدم گفت پول درست بود
و
سر آخر به اين نتيجه رسيدم كه من
گم كردم پول رو
.
.
بعد از ظهر با عشقم بودم
دنيا تازه به كامم شيريني پيدا كرده بود كم كم افشين هم
داشت راه مي افتاد
تا حدي كه با هام عين يه پارتنر حال مي كرد حرف ميزد
هر هفته حداقل سه بار با هم سكس داشتيم ...حال مي كرديم و زندگي
....ديگه از سرماي وجودش رنج نمي بردم ....چون كه از سردي وجودش گرمي خاصي مي گرفتم
انگاري همون بود كه دنبالش بودم
دو سه ماهي گذشت و با هم فاب فاب شده بوديم
حداقل روزي يك بار بايد همديگرو مي ديديم
يه روز همين تابستون يعني دو ماه پيش يه سكس اساسي داشتيم با هم
آخه خانوادم رفته بودن يك روزه... مسافرت
خلاصه صبحش افشين رو از خواب بيدار كردم صبحونه حسابي ...حال ...دوش دو نفري
و يك سكس واقعا عالي
افشين اون روز رو رفت و فرداش
...تولد يكي از بچه هاي فاميل بود
شيك و پيك كردم كه با مامانم اينا كه برگشته بودن ..بريم تولد
قرار شده بود من دوربين ديجيتالم رو با خودم ببرم
زمين و زمان رو به هم زدم از دوربين اثري نبود
...آخر سر به مادرم گفتم ..اونم اظهار بي اطلاعي كرد
من دو سه سال قبل رفته بودم روسيه ...
حالا چرااينو گفتم ....و از سكه هاي روسي با خودم داشتم
و اونارو با سكه هاي ايراني تو يه جعبه كوچيك گذاشته بودم...بعضي وقتها واس تاكسي پول ور مي داشتم
نمي دونم چرا به اون جعبه هم نگاهي كردم
و ديدم از سكه هاي ايراني كم دارم
و از سكه هاي روسي هم هيچي نمونده
..
خلاصه گذشت
از افشين هم خبري نبود
و من هم نگران
هيچكي نميدونه كجاست
تصميم گرفتم برم دنبالش بگردم
كه خبر رسيد ...تو يكي از شهرهاي اطراف زنداني شده
با مامانش حرف كه مي زدم گفت نمي دونم چرا بردنش زندان
بعدش گفت كه مي ترسم به خاطر پولهاي خارجي باشه
گفته بود يك دوست هديه كرده
خلاصه قضيه رو شد واسم
دو هفته قبل افشين رو تو پارك ديدم و خيلي سرد بودم باهاش...بعد كلي بحث گفت كه دوربين رو به يه دوستش هديه كرده
نه بخاطر دوربين يا سكه ها ....نه.... بخاطر قلبي كه بهش هديه كرده بودم
از خودم بدم ميومد ...چرا باهاش سكس داشتم....حيف من نبود ...واقعا حيف من نبود
الان ديگه نمي گم با همه چيت مي خوامت و هيچ وقت خودم رو نمي بخشم كه بد شيكستم
و فهميدم هستن خيلي ها كه چقدر هم خوبي كني ..نمي فهمن

عزيز ممنونم كه اجازه دادي اين خاطره آموزنده و تلخ را با هم تجربه كنيمA=Sh

راستي عكس بالايي دستكاري شده ولي خوبه معلوم نيست زياد

خواستين يه نظر هم بدين ممنون
من يك همجنسگرا هستم


Thursday, September 13, 2007

با همه چيت دوستت دارم part 2



....اون روز تموم شد
و ديدم كه شايد تو بحث سكس وبدن حرفي نداره ولي نه ميدونه هارد چيه نه ميدونه سافت چيه حتي بلد نيست لب بگيره...ولي آره.... ولي.... دلم انگاري يه بار ديگه داشت مي افتاد ...تو چنگ يكي ديگه ...از اون روز رابطه من با اون كمي بيشتر شد ....و تا حدي كه تو پارك اكثرا با هم بوديم و بهش واسه سكس دو هزار تومن مي دادم...مي يومد مي رفت... ومن هم كم كم داشتم بهش سخت عادت مي كردم تا حدي كه با سن بالاها حال مي كردم و پول جمع مي كردم و واس خاطر اينكه اين افشين خان نياز به عمل جراحي داشت حدود صد هزار تومن پول بهش دادم كه عملش هم انجام شد ...با خونوادش هم ارتباط داشتم تلفني با مامانش و برادرش....
خلاصه با هم اخت شده بوديم خيلي شديديا شايد بهتر بگم اخت شده بودم ...بهش هميشه مي گفتم كه دوستت دارم و نازش رو مي كشم ...و بهش مي گفتم كه هر كاري هم بكني واس من همون افشين هستي و دوستت خواهم داشت.....
وقتي داشت اينهارو مي گفت چشاش هر لحظه امكان داشت لبريز بشن
...اونم كم كم شروع كرده بود وبه من اظهار علاقه مي كرد ...مي گفت كه اونم دوستم داره و اونم واس من مي ميره ...چقدر لذت بخش بود اون لحظات
شايد ساليان سال حسرت اين لحظات را مي خوردم
ولي...
گاهي هم مي ترسيدم...
يه روز كه با هم سكس داشتيم بعد سكس ..اومديم تا نوشيدني بخوريم ...بعد كلي گپ زدن ...با هم و يك لب گرفتن بسيط از خونه خارج شديم ...
مامانم بهم سفارش كرده بود كه قسط خونه رو هم ببرم بانك
...پول رو با دفترچه برداشتم و با افشين رفتيم بيرون .....تو راه افشين ازجدا شدم و قرار شد همديگرو بعد از ظهر تو پارك ببينيم....رسيدم دم در بانك و اونجا متوجه شدم كه از پول حدود سي و چهار تومن نيست...
و برگشتم خونه .....

من يك همجنسگراهستم

Tuesday, September 11, 2007

با همه چيت دوستت دارم part 1

ساعت چهار صبح بود شايد شش ساعت بود كه داشتيم با هم چت مي كرديم و بالاخره گفت باهات هستم تا هميشه ..نمي دونم باور نكردم ....و الان ميبينم درسته باهام نبود ولي هر چي باشه هنوز هم تلفني با هم هستيم...و ديگه اينكه پريروز هم بعد چهار سال هم ديگرو ديديم...و الان واس همين پست اس ام اس زدم و ازش اجازه گرفتم و گفت موردي نداره...توصيه مي كنم بخونين قسمت اولشه خاطره آموزنده اي هستش ...اسم ها رو خودم انتخاب مي كنم ...و مستقيم نقل قول مي كنم

هر روز مي رفتم پارك يه پسري بود كه مي گفتن پولي سكس مي كنه درسته آدم كاملا متفاوتي نسبت به شخصيت من بود سيگار مي كشيد حتي حشيشي مي زد و مي گفتن اگه بتونه دزدي هم مي كنه ولي خيلي تيپه درستي داشت ..هميشه دوروبرش مي پلكيدم از دور رفتارش رو كنترل مي كردم ...خلاصه بعد چند هفته قرار شد باهاش سكس داشته باشم..به يكي از بچه ها گفتم كه باهاش حرف بزنه و بگه كه من چهار تومن ميدم بهش ...اينم رفت...و البته گفتم اينم بگه كه الان پيشم چهار تومن دارم بيشتر هم بخواد هستم ولي الان نه ؟
خلاصه دوستم رفت و بهش گفت ...برگشت و به من هم خبر داد كه با چهار تومن راضي هستش...من هم خيلي خوشحال شدم ..اصلا هم باورم نمي شد ...
قد بلند
قيافه استخواني
لب قلوه
بدن سبزه و سفت
و خيلي خيلي كم مو
آره عزيز قرار شد ساعت نه خونه همون واسطه با هم باشيم ....من كليد داشتم رفتم منتظر موندم ...آقا افشين قصه ما بعد كمي تاخير رسيد ...خودش لخت شد رو شكم خوابيد بدون هيچ
حس و من هم شروع به سكس كردم ...اصلا فكرشم نمي كردم اينقدر سرد و بي احساس باشه
....

من يك همجنسگرا هستم


Tuesday, September 4, 2007

I am crazy

اولين نگاه يادمه
اون نگاهي هر لحظه افتادن و شكستنش عذاب ميده
اولين نگاه يادمه
هموني كه اوج احساس و گرمي يك وجود مشترك رو مي رسوند
اولين نگاه يادمه
اون نگاهي كه بارها شاهد چكيدن مرواريد اشك هاش بودم
اولين نگاه يادمه
همون نگاهي كه هميشه اولين نگاه واسم

چشاش....چشايي كه الان چندين سال هميشه نورش تو ذهنم ..باور اينكه روزي مي تونم بهش دست بزنم سخت بود
ولي
خدا خيلي خيلي بزرگ
نمي خوابيدم تا خوابيدنشو نيگا كنم
نمي خوردم تا خوردنشو نيگا كنم
.
.
خوب يادمه قرار شد از هم جدا شيم ولي تازه فهميديم محال
كاش ميشد كه بشه
كاش ميشد صبح تا شب باهاش باشم
كاش اون هم همجنسگرا بود
كاش مي تونست بفهمه
كاش هميشه مثل اون شب بود
ديد
ناراحتم دارم گريه مي كنم
آخه بهم گفته بود كه ديگه سكس نمي كنيم
آخه گفته بود اگه من دوستش دارم بدون سكس هم دوستش دارم
مي دوني چرا گريه ميكردم
يعني ...تو اين همه سال هنوز نميدونست كه واسه سكس نمي خوامش
آره
يهو ديدم اومد طرفم برگردوند منو
شروع كرد به لب خوردن
خودمو كشيدم كنار ولي ..با تمام وجودش داشت
حال ميكرد شايد مي خواست بگه
عزيز مي دونم دوستم داري
عزيزميدونم واس سكس نمي خواي منو
ولي
تا كي آخه من همجنسگرا نيستم
.
.
منم مي دونستم
ميخواد اونو بگه

الان دارم گريه ميكنم و بهش ميگم
هنوز اون نگاه يادمه
خدا اون روز رو نياره كه ناراحتي تو ببينم
گريه كردن باعث مي شه كيبرد رو تار ببينم
...عزيزم درد وبلات بجونم
هر از گاهي خون دماغ ميشي
هر چيه بياد رو تن من
هر از گاهي سرد ميشي ....مي دوني اون موقع ها مي ميرم
مي افتم از بالا مثل همين قطره اشك ها
مي دوني وقتي نگاه تلخ و سخت يك نفر رو تو وجودت احساس مي كنم
مي خوام اونو با اوج نفرت نگاهم خفش كنم
عزيزم بدون سكس كه سهل
بدون حتي تو هم دوستم نداشته باشي
اونقد پر عشق هستم كه بتون واس من و تو كاقي باشه
ديوونتم

من يك همجنسگرا هستم