Tuesday, September 11, 2007

با همه چيت دوستت دارم part 1

ساعت چهار صبح بود شايد شش ساعت بود كه داشتيم با هم چت مي كرديم و بالاخره گفت باهات هستم تا هميشه ..نمي دونم باور نكردم ....و الان ميبينم درسته باهام نبود ولي هر چي باشه هنوز هم تلفني با هم هستيم...و ديگه اينكه پريروز هم بعد چهار سال هم ديگرو ديديم...و الان واس همين پست اس ام اس زدم و ازش اجازه گرفتم و گفت موردي نداره...توصيه مي كنم بخونين قسمت اولشه خاطره آموزنده اي هستش ...اسم ها رو خودم انتخاب مي كنم ...و مستقيم نقل قول مي كنم

هر روز مي رفتم پارك يه پسري بود كه مي گفتن پولي سكس مي كنه درسته آدم كاملا متفاوتي نسبت به شخصيت من بود سيگار مي كشيد حتي حشيشي مي زد و مي گفتن اگه بتونه دزدي هم مي كنه ولي خيلي تيپه درستي داشت ..هميشه دوروبرش مي پلكيدم از دور رفتارش رو كنترل مي كردم ...خلاصه بعد چند هفته قرار شد باهاش سكس داشته باشم..به يكي از بچه ها گفتم كه باهاش حرف بزنه و بگه كه من چهار تومن ميدم بهش ...اينم رفت...و البته گفتم اينم بگه كه الان پيشم چهار تومن دارم بيشتر هم بخواد هستم ولي الان نه ؟
خلاصه دوستم رفت و بهش گفت ...برگشت و به من هم خبر داد كه با چهار تومن راضي هستش...من هم خيلي خوشحال شدم ..اصلا هم باورم نمي شد ...
قد بلند
قيافه استخواني
لب قلوه
بدن سبزه و سفت
و خيلي خيلي كم مو
آره عزيز قرار شد ساعت نه خونه همون واسطه با هم باشيم ....من كليد داشتم رفتم منتظر موندم ...آقا افشين قصه ما بعد كمي تاخير رسيد ...خودش لخت شد رو شكم خوابيد بدون هيچ
حس و من هم شروع به سكس كردم ...اصلا فكرشم نمي كردم اينقدر سرد و بي احساس باشه
....

من يك همجنسگرا هستم


No comments: