Wednesday, August 15, 2007

for give me

عشقش وقتي تو وجودم رخنه كرد خيلي دير شده بود اونقد كه ساعتها دم پنجره ميشستم تا شايد بيرون بياد ....هميشه تو راه مدرسه يه جوارايي واميسادم كه شايد بتونم ببينم و باهاش احوال پرسي كنم ...هيچ وخ فك نمي كردم كه يه روز مي رسه كه ساعت ها با هم دعوا مي كنيم يا هيچ وخ باور نمي شد كه بتونم بزنمش...ولي همه اين كارا شد خيلي پر رنگ تر از اين حتي...شايد تا حدي كه خودم وا مي موندم ..كه كم كم باورم ميشد يه پارتنر اساسي پپدا كردم كه درست فك مي كردم ولي كم كم فهميدم كه عزيزم يدونم همه چيه من همجنس گرا نيست فقط واس خاطر من داره رل بازي مي كنه .... ...مي فهمي ...ولي من بهش خيانت كردم ....گفت سيگار نكش كشيدم ...گفت سعي كن كم با اين و اون چت نكني ...ادامه دادم ..گفت....عمل نكردم..الان خودش نميدونه ولي خيلي ناراحتم من بهش از همين جا قول ميدم ديگه با اون باشم اون بچه گيشو گذاشت پاي من اون 5ساله خوبش روداد به من .....من چطور همجنسگرايي هستم كه نمي خوام اونو بفهمم..دوستت دارم ببخش منو



من يك همجنسگرا هستم

No comments: