Tuesday, August 21, 2007

life love sex death

ديشب مست بودم …سرا پا مست راستش برنامه خاصي واسه خوردن نداشتم همين طوري ..گفتم يه بار هم ساعت 5 صبح بخوريم …بعضي وقتها مي مونم …تعجب مي كنم چرا چيزايي كه ما خودمون دوست نداريم رو بايد ممنوع كنيم چرا بايد بگيم …عرق بده….كه البته تو شرايطي بده ولي تو بحث استثنا وارد نيست….چاقو هم خوبه هم بده…چرا مي گيم سكس بده…چرا ميگين همجنسگرايي بده…بودن كه بدونن بده…بايد باور كنيم به نسبي بودن خيلي چيزا..بايد بدونيم اون دو پسري كه با چشم بسته و دستهاي با زنجير گره شده به بالاي چوبه فقر و ناداني رفتند و خواهند رفت تعجبشان از اين بود …كه مگر ما چكار كرده ايم…
بوييدن گلي كه همچو خودت مي بويد گناه است
يا بوسيدن تني كه سرد و سخت است گناه است
دست كشيدن در ميان موهايي آرشان گناه است
در بغل هم خفتن دو مرد عاشق گناه است
از لب هم سيراب شدن دو تن گناه است
گريستن در ميان پاهايش گناه است
مي خواهم مرد باشم و با مرد بمانم گناه است
.
.
.
زير پايش را خالي ميكنند
چرا كه

من يك همجنسگرا هستم