Wednesday, October 31, 2007

چقدر غريبيم ما


ديشب با يك نفر چت مي كردم همينطور اتفاقي
از هم هيچ نمي دونستيم
و
جالب اينكه اون حتي معني كلمه گي رو هم حتي نمي دونست
گفتم من گي هستم همجنسگرام
گفت اول بگو بينم پسري يا دختر
خلاصه توضيح دادم واسش
و ازش خواستم كمي وقتشو در اختيار من بذاره كه قبول كرد
خلاصه
گفتم بهش از همه چي
از لزبين....از گي از اسليو
از همه چي...باور نمي كرد
و مي گفت
با تو كاري ندارم ولي دين ما اسلام
و نميشه
قبول كنيم گي بودن رو
...من هم زور نزدم قبول كنه
خواستم بحث رو كمي هم به ماجراهاي ديگه هم بكشونم كه
بحث عشق و عاشقي پيش اومد
و
من كمي با هاش درد و دل كردم
...
حتي بهش گفتم كه ما هم عاشق ميشيم
حدود 100 تا از اين شكلك هاي تعجب فرستاد
.
.
.
خنديدم ...به خودمون
.
.
.
بعد گفت مگه فقط سكس نيست
و
من گفتم ما داريم رفيق هايي كه حتي باهاش فقط آشنا هستيم
ولي
حس عشق از درون داره آتيش مي زنه
.
.
و نه چيزه ديگه
.
بعد خيلي صحبت گفتم
راستي وبلاگم رو مي خواي ببيني
و رك گفت
از اون نوع عكس ها و خاطره ها خوشم نمي ياد
من هم ناراحت نشدم
.
.
.
بعدش كم كم داشتيم تموم مي كرديم
كه گفت يه چيز بگم ناراحت نمي شي
گفتم نه؟
گفت....هميشه
وقتي صحبت از همجنسگرا ها مي شد
فكر مي كردم كه آدم هاي وحشي و غير قابل كنترلي هستن
الان ميبينم كه خيلي مهربونين
.
.
.
و
خداحافظي كرديم از هم

No comments: